چکیده: یکی از حوزه های نوظهور و امید بخش در دهه های اخیر، کارآفرینی بوده است. در این راستا شناسایی علل و پیامدهای تلاش های کارآفرینانه بسیار اهمیت پیدا کرده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر باورهای مذهبی بر راه اندازی یک کسب و کار جدید می باشد. در این راستا با استفاده از روش تحقیق آمیخته، که شامل پرسشنامه و مصاحبه است، از دانشجویانی که در مراکز رشد دانشگاه های تهران، شریف و شهید بهشتی اقدام به راه اندازی شرکت نموده بودند، آزمون به عمل آمد. نتایج اولیه بدست آمده از روش های کمی و کیفی نشان دهنده عدم تاثیر این باورها در راه اندازی کسب و کار بودند. پاسخ دهندگان از وجود یک نظام درونی ارزشی قوی صحبت می کردند که گرایش به حفظ و تقویت آن داشتند و در تلاش بودند تا تقید و پایبندی خود به اصول مذهبی را نشان دهند. یافته ها نشان می دهند که عدم تاثیر باورهای مذهبی در راه اندازی کسب و کار به دلیل وجود متغیرهای میانجی است که باعث می گردند تا باورها به صورت غیر مستقیم بر راه اندازی کسب و کار تاثیر بگذارند. مطالعات در غرب نیز نشان از آن دارد که باورهای مذهبی بر راه اندازی کسب و کار تاثیری ندارند. از طرفی هنگام مطالعه قرآن و احادیث در خصوص مباحث اقتصادی و کارآفرینی، نشانه های زیادی وجود دارد که نشان دهنده تمایل و گرایش زیاد اسلام نسبت به کارآفرینی می باشد.
مفاهیم کلیدی: کارآفرینی، مذهب، باور، اخلاق اسلامی.
موضوع پایان نامه بنده نقش باورهای مذهبی در شروع یک کسب و کار جدید است یکی دیگر از مسائلی که من در پایان نامه به آن پرداختم بحث کارآفرینی و جایگاه آن در اسلام بود، یعنی آیا اسلام موافق است یا مخالف است یا اصلا نظری راجع به آن ندارد.
کارآفرینی مفهوم اولیه و اصلی اش ایجاد ارزش میباشد و کارآفرین کسی است که فرصت را شناسایی میکند و ارزیابی میکند و یکی از آن فرصتها را انتخاب میکند و از آن بهره برداری مادی میکند و به نوعی میتوان گفت که هدف اصلی و غایت کارآفرینی پول درآوردن است حالا ما کارآفرینی اجتماعی داریم کارآفرینی مذهبی داریم ولی کارآفرینی بطور خاص تعریفی که از آن در مجامع دانشگاهی داریم بحث خلق ارزش مادی است و این بحثها طوری بود که در نگاه اول شاید تعارضی ایجاد میکرد با ارزشهای ما، و اما این بحث بسیار گسترده بود و از حوصله یک پایان نامه کارشناسی ارشد خارج بود به همین دلیل من آمدم بطور خاص تأثیر آن را به کسب و کار جدید و گرایش به آن تأکید کردم.
پس مسئله اصلی تحقیق من این بود که آیا باورهای مذهبی در شروع یک کسب و کار جدید تأثیرگذار هستند؟
فرض کنید فردی میخواهد یک کسب و کار جدید را ایجاد کند و ایدهای به نظرش میرسد. این فرآیند شامل تشخیص فرصت، بهره برداری از فرصت، محصول، ایده، بهره برداری از ایده، ایده تبدیل به محصول میشود، و محصول یا خدمت عرضه میشود و بازاریابی میشود و بعد هم بحث فروش و رسیدن به سود میباشد.
من بررسی کردم که آیا فردی که قصد ایجاد یک کسب و کار جدید دارد، آیا این اصول و ارزشها بر شروع کار وی تأثیر گذار است یا نه؟
من مطالعاتم را به 3 دسته تقسیم کردم: اول: در کشورهای غربی چقدر برروی این موضوع تحقیق شده؟ چون در بحث اخلاق کار تحقیقات زیادی شده در دنیا ولی در بحث ارتباط مذهب و کارآفرینی تحقیقات زیادی صورت نگرفته است. نتایج بدست از تحقیقات اندکی که در باب این ارتباط بود نشان میدهد که بین باورهای مذهبی و کارآفرینی وجود ندارد یا حداقل رابطه مستقیم وجود ندارد. یعنی کسانی که دست به کسب و کار جدید میزنند اصلا بر پایه باورهای مذهبی دست به این کار نمیزنند البته تحقیق آنها بدین صورت بود که بین کسی که باور مذهبی دارد با کسی که ندارد تفاوتی وجود ندارد.
و اما جایگاه و کارآفرینی در اسلام که به دو بخش دیدگاه قرآن و دیدگاه معصومین تقسیم شده، با توجه به حدیث ثقلین پیامبر اکرم (ص) قرآن و عترت را بعنوان میراثی برای پیروان خودشان قرار دادند و ما با تکیه بر این دو اصل باید سیستم ارزشی خودمان را تدوین کنیم. خیلی جالب بود که در قرآن آیات بسیار زیادی وجود داشت در بحث تلاش، کوشش، کسب روزی و اینکه از انسان میخواهد و او را تشویق میکند به اینکه در زندگی تلاش کند همچنین اهل بیت نیز احادیث و روایات زیادی در این زمینه وجود داشت، رسول اکرم (ص) امیرالمؤمنین (ع) و امام صادق (ع). در قرآن یک آیه خیلی مهم است (سوره رعد آیه 11) که «اناالله لایغیر یقوم حتی یغیر بانفسکم» خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.
بحث تغییر، جوهره اصلی کارآفرینی است. کارآفرین کسی است که فرصت را شناسایی میکند و فرصت آن پدیدههایی است که همه به آن توجه نمیکنند و شما به آن توجه میکنید و لازمه استفاده از این فرصت تغییر است. پس میتوانیم از آیه نتیجه بگیریم که کارآفرین نقش والایی در جامعه دارد چرا که این تغییر و ارزش اقتصادی که ایجاد میکند و همچنین بدلیل نقش مؤثری که در جامعه ایجاد میکند. یک گریز کوتاه بزنم آقای اوباما رئیس جمهور امریکا در طرح اقتصادی که مطرح کردند گفتند که کلید اصلی موفقیت این طرح صاحبان مشاغل کوچک، کارآفرینان میباشند چراکه اینها موتورهای اصلی اقتصاد امریکا هستند که همه ما میدانیم چه بحران عظیمی دارند میبینید آنها بر اثر یک سری دیدگاهها به این رسیده اند ولی ما در قرآن خودمان داریم. حضرت داوود روزی از خداوند میپرسد که من چه کار کنم که از من راضی تر باشی خداوند میفرماید من از تو راضی هستم ولی راضی تر میشوم اگر خودت کار کنی و از بیت المال استفاده نکنی. این بحث که خودتان کار داشته باشید و کسب و کار ایجاد کنید خیلی تأکید شده. من برای مباحث تکمیلی میتوانم کتاب «کارآفرینی در نظام ارزشی» اثر دکتر حسن خنی فر را معرفی کنم که تمام احادیث و روایات را در آن جمع آوری کرده اند.
سنگ بنای مطالعات بین مذهب و کارآفرینی را وبر در کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایه گذاری» گذاشت. آقای مرنز وگرت مطالعاتی داشتند که بحث مذهبی بودن افراد و ارتباط آنرا با کسب و کار را بصورت کمی محاسبه کردند و شاخصهایی تحت عنوان PWE که من تا حدی از این شاخصها استفاده کردم را معرفی نمودند. آقای درویش این شاخصها را از پروتستان به اسلام تعمیم داد و در ترکیه آنرا حساب کرد و متوجه شد که مسلمانان از پروتستانها امتیاز بیشتری کسب کردند و ما میتوانیم از این راه ثابت بکنیم که اسلام یکی از منطبق ترین دینها با فطرت انسان است.
با توجه به مطالعاتی که آقای معیدفر و فرجی انجام دادند متأسفانه، نگرش آن چنان مثبتی به کسب و کار در ایران وجود ندارند و دید خوبی به کسی که پولدار میشود یا کسب و کارش موفق میشود نداریم یک مثال خوب اینکه شما در ابتدای سال که تقویم سال نو را میبینید اولین چیزی که نگاه میکنید تعطیلاتش است این بزرگترین آفت کسب و کار است و خیلی از کارآفرینان از این شکایت دارند که تعطیلات زیاد باعث این میشود که کسب و کارشان زیاد رونق نگیرد و همچنین بازار در بخش سنتی تعطیلات زیادی دارد. من باورها را چگونه میتوانم ارزیابی کنم؟ چه چیزی باور است؟ پس من از مطالعاتی که در غرب انجام شده بود استفاده کردم که آنها آمده بودند و باورها را بصورت طبقه بندی شده تقسیم کرده بودند و همچنین بنده اصول اساسی فعالیتهای اقتصادی در قرآن و احادیث را دسته بندی کردم میتوان گفت که در 10 باور اصلی باورهای مرتبط با کسب و کار را طبقه بندی کردم: 1- تأمین معاش و توسعه و گسترش در زندگی خود خانواده 2- کسب مال حلال 3- تلقی جامعه 4- انجام امور خیر و دستگیری از نیازمندان 5- فراهم ساختن فرصت برای دیگران 6- جهاد در راه کسب کار (یعنی وقتی طرف در حال کسب و کار وقتی تلاش میکند به نوعی در راه خدا جهاد میکند و به خودش سختی میدهد برای اینکه خانواده اش در رفاه باشند)، 7- افزایش ثروت جهت استفاده مشروع از آن (این را من از همان مقیاس PWE گرفتم که میگوید آن کسانی مذهبی هستند که وقتی پول درمی آورند آنرا در راه مشروع خرج میکنند)، 8- مبارزه با استثمار و بدست آوردن استقلال، 9- بکارگیری اندیشه و خرد، و 10- مبارزه با تنبلی و سستی. من بررسی کردم که آیا این 10 باور در ایجاد کسب و کار جدید تأثیر دارند یا خیر؟ من جامعه نمونهای را که در نظر گرفتم مراکز رشد دانشگاه های تهران بود دانشگاه تهران، صنعتی شریف و شهید بهشتی، مراکز رشد محلهایی هستند که دانشگاهها اتاقهای این ساختمانها را در اختیار دانشجویان قرار میدهد که به فکر راه اندازی کسب و کار جدید هستند و پرسشنامهای طراحی کردم.
روش تحقیق من روش تحقیق آمیخته از نوع تشریحی بود، روشهای تحقیقی که معمولا در مدیریت استفاده میشود از نوع کمی هستند و یک نقطه ضعف بزرگ دارند که پدیدههای رفتاری و احساسی را نمیتوانند شناسایی کنند بنابراین من از یک روش کیفی استفاده کردم، روش تحقیق آمیخته بدین صورت است که ابتدا از یک روش کمی توزیع پرسشنامه فرضیات تحقیق را آزمایش میکند سپس با روش کیفی آن ابعاد پنهان و احساسی را مشخص میکند و روش نوینی است. در پرسشنامه من ابتدا جستجو کردم که وضعیت کارآفرینی این افراد به چه صورت میباشد پس از آن میزان شرکت در فعالیتهای مذهبی شان را اندازه گیری کردم چون در مطالعات غربی این موضوع زیاد استفاده شده است، یا حداقل محسوس میباشد پس از آن براساس 10 متغیری که داشتم حدود 21 سؤال طراحی کردم که میزان اعتقاد آنها را میسنجید. مثلا یکی از سؤالها این بود که چقدر به کسب روزی حلال معتقد هستند و این خود یک طیف لیکرت 5 وجهی داشت برای پایایی و روایی هم از آلفای کرانباخ و اعتبار محتوا استفاده کردم پرسشنامه بین 86 نفر پخش شد که 73% مرد و 27% زن بودند، 5% تحصیلات کارشناسی ارشد داشتند 93% شیعه و 2% سنی و 5/3% به هیچ دینی اعتقاد نداشتند. 30% کسب و کار داشتند 16% دو کسب و کار و 3/2% در یکسال گذشته 5 کسب و کار ایجاد کرده بودند پس از آن برای ارزیابی پرسشنامهها از آزمون T استفاده کردم که آیا این 86 نفر تا چه حد خودشان را نسبت به شرکت در فعالیتهای مذهبی و همچنین آن اعتقادات مقید میدانند. جالب اینجاست که دقیقا همان نتایجی که در غرب حاصل شده بود اینجا هم حاصل شد و میانگین معنادار نبود. یعنی باورها و اعتقادات مذهبی تأثیری روی کارآفرینی نداشت پس براساس روش تحقیق آمیخته با 6 نفر از این افراد مصاحبه کردم و همان 10 تا متغیر را به نوعی در آن گنجاندم نتایج جالبی پدید آمد، اول اینکه این افراد گرایش اصلی شان و دلایل اصلی شان را اینگونه بیان کردند اول: استقلال: که ما میخواهیم روی پای خودمان بایستیم، دوم خودکفایی مالی یعنی دستمان در جیب خودمان باشد، سوم توسعه فردی یعنی همه میگفتند که ما از همان ابتدایی که دانشجو شدیم میرفتیم سرکار و من به این رسیدم که کسانی که وارد این مراکز رشد میشوند عمدتا کسانی اند که از همان سال اول دانشجویشان سرکار رفته اند، چهارم الگوهای ذهنی رسوب گذاری شده است. آموزههای فرهنگی خانواده بسیار تأثیرگذر است 2 نفر از این کسانی که من با آنها مصاحبه کردم آذری بودند اینها میگفتند که خانوادههای ما این که فرد خودش کار کند و پول در بیاورد یک ارزش است، پنجم اهرمهای محیطی بود یا فضای کسب و کار متأسفانه فضای کسب و کار در مملکت، خوب نیست ولی این خود، یک محرک شده بود یعنی وقتی میدیدند که اینقدر سخت است بیشتر تحریک میشدند که خودشان یک شرکت تأسیس کنند وقتی در یک شرکت کار میکردند که حقوق زیادی به او نمیداد، ولی زحمت زیادی میکشیده است او را به این فکر انداخت.
این افراد حین مصاحبه از یک اعتقاد قلبی و ذاتی به اصول مذهبی صحبت میکردند در حالیکه در انتخاب من سعی بر این شده بود که همه افراد مذهبی نباشند و از رعایت اخلاق، نگفتن دروغ در کسب وکار یا کم فروشی نکنند و این جالب بود چون در میانگین کمی این معنادار نبود پس اینجا یک سؤال پیش میآید چون من از یک طرف یکسری افرادی دارم که برای دین ارزش قائل اند و حاضر به گرفتن نزول برای کسب و کار نیستند و از طرف دیگر قرآن و احادیث را که اشاره کردم چقدر در این رابطه تأکید دارند پس چرا بطور مستقیم بر ایجاد کسب و کار ندارد؟
من یکسری مطالبی را فهمیدم اول از همه وجود یکسری متغیر میانجی بود ما اینجا تأسیس کسب و کار را داریم و از طرفی باورهای مذهبی و اصول ارزشی را. این 3 جزء را یکسری متغیر میانجی ناشناخته به هم ارتباط میدهند که اینها در وجود افراد نهفته بودند که یکی از پیشنهادات تحقیق من هم همین بود که ما روی این متغیرهای میانجی کار بکنیم که چه چیز باعث میشود که در حالیکه هدف فرد استقلال مالی است در راه رسیدن به آن اخلاق را رعایت میکند.
نکته بعدی که براساس مطالعات آکادمیک بدست آوردم یک خلأ بود که در میان رفتار و سیستم ارزشی جامعه و فرد برای من نمایان شد ما در یک قسمت رفتار را داریم (آنچه که هست) از طرف دیگر سیستم ارزشی جامعه را داریم که از باورهای ما نشأت میگیرند. خوب این باورها برروی سیستم ارزشی فرد تأثیر میگذارد پس این خلأ در نگرش این افراد است. نگرش حاصل از ارزشها و باورهای فرد است و خبرگان مبحث رفتار سازمانی میگویند که نگرش قابل تغییر است نگرش را در دوران مدرسه و توسط خانواده میتوان تغییر داد و آنرا جهت دهی کرد. برای این مطالب می شود مدل زیررا مطرح نمود:
نمودار شماره(1): مدل مفهومی تحقیق
من طرحی را مطرح نمودم که بحث تغییر نگرش را در دوران راهنمایی مطرح کردم تا این نگرش را در دوران حساس زندگی بچهها نسبت به کارآفرینی و تلاش و کار تغییر داد و این نکته اصلی تحقیق من است که میتوان از طریق 2 درس حرفه و فن و دین و زندگی این مهم را انجام داد.
نقد و بررسی:
آقای دکتر نجاری: از عنوان شروع کنیم بهتر است که لغت بررسی حذف شود، دوم اینکه بنده پیش فرض یا فرضیاتی ندیدم! در مورد مسئله تحقیق هم همین طور که با سؤالهای اصلی تحقیق اشتباه گرفته شد شاید مسئله تحقیقتان باید علل و عوامل مسئله کسب و کار باشد چون کسب و کار جدید یک چیز مطلوب است و چون مطلوب است ما بدنبال افزایش آن هستیم پس ما باید بدنبال عواملش برویم حالا در علل و عوامل میخواهیم ببینیم که آیا باورهای مذهبی هم تأثیر دارند. بهتر است بجای تأسیس کسب و کار جدید از معادل واژه start up (راه اندازی) استفاده کنید. در بحث پیشینه تحقیق آیا شما دقت کرده اید که چرا اخلاق پروتستانی منجر به افزایش درآمد میشود؟
پاسخ: در امریکا پروتستان ها یک فرقه دارند که بعنوان متعصب ترین مطرح اند که در اصول ارزشی شان کسی را که بیکار باشد را در حد گدا پایین میآورند و کسی که بیکار باشد را برای جامعه مضرمی داند و فلسفه وجود انسان را کار میدانند یعنی میگویند ما برای تلاش و پول در آوردن بدنیا آمده ایم و دیگر اینکه چیزی بعنوان اوقات فراغت برایشان مطرح نیست یعنی استراحت فقط به این معنی است که شما انرژی ذخیره کنید که دوباره بتوانید کار کنید که برخی که اعتقادات قوی تری دارند حتی تا زمان رسیدن به سرکار هم کار میکنند و حتی در برخی موارد به پدیده اعتیاد کاری دچار میشوند و وبرنیز در انتهای بخش میگوید که به نظر من مناسب ترین مذهب برای بحث سرمایه داری پروتستان است.
دکتر نجاری: بحث ارزشی اش درست است اما عامل اصلی اش این است که پروتستانها یک حالت عدم دنیا طلبی دارند که باعث افزایش گرایش آنها به کسب و کار شده ولی در مسلمانان برعکس شده، برای پروتستانها این موجب میشود که مصرف زیاد نکنند پس پس انداز زیاد دارند و آنرا در تولید سرمایه گذاری میکنند پس بیشتر میشود و دوباره این چرخه ادامه دارد. متغیرهاتان ضعیف و قوی داشت و شاخصهایتان بی دقت بود مثلا شما فرد مذهبی را شرکت در مجالس معرفی کردید که نشانگر باور مذهبی شرکت صرف نیست. اگر میخواهید آن سؤال را از نظر علمی و متدولوژی بررسی کنید باید شما دو گروه تجربی و شاهد و گواه را در نظر میگرفتید و تمام متغیرها را کنترل میکردید و تنها یک متغیر متفاوت میداشتند و پس مقایسه میکردید.
آقای شفیعیان: بحث ارزش افزایی مالی که بحث غالب مباحث کارآفرینی است میپذیریم اما ضرورتا اینطور نیست و میتواند کارآفرینی اجتماعی هم باشد ضمن اینکه ما اگر بخواهیم وارد حوزه تعاریف دینی بشویم بحث مالی را اگر بخواهیم چنانچه در پروتستان مطرح است در اسلام مطرح نیست مثلا طبق گفته پیامبر که دنیا مزرعه آخرت است آباد کردن دنیا بخاطر آخرت است. و متغیرها میتوانند تأثیر زیادی بگذارند مثلا عزت نفس میتواند بازدارنده شود از اینکه کسی سرمایهای از کس دیگر قرض کند و ایجاد کسب و کار کند یا میتواند خیلی برانگیزنده باشد.
ما الگوهای زیادی داریم مثلا آقای احمدپور که در زمان جنگ شروع به ساخت بطریهایی کردند که میتوانست آب یا نوشابه را برای رزمندگان ببرد و طی تجربیاتی که من خود داشته ام مباحث مذهبی تأثیر زیادی داشته مثل امام خمینی (ره) که در بحثهای الگوبرداری خیلی میتوان از آن استفاده کرد. نکته دیگر اینکه این 6 نفر که با آنها مصاحبه کردید نحوه انتخاب معلوم نبوده و به نظر میآیند.
دکتر مردمی: در عنوان تحقیق به نظر میآید که بحثی را که شما وارد شدید بیشتر باورهای دینی را تداعی میکند و شاخصهایی که انتخاب میکنیم باید در باورهای دینی اسلامی محکم باشد مثل خمس که میتواند شاخص قوی تری در اسلامی بودن کسب و کار باشد.
پاسخ: شاید یکی از دلایلی که این همه ایراد ریشهای پیدا شد این باشد که شاید هیچ بحث آکادمیکی در این زمینه نشده بود و من ایرادات شما را قبول میکنم.
در بحث متغیرها و ضعیف و قوی بودن آنها من 23 متغیر پیدا کردم و پس از جمع بندی به این 10 تا رسیدم یعنی مهم ترینها را بررسی کردم چون همه را نمیتوانستم بررسی کنم.
در نمونه گیری هم چون بدنبال یک جامعه همگانی بودم پس بهترین جا جایی است همه تحصیل کرده باشند و نمونه گیری بصورت طبقهای است.
در بحث شاخصها من ترجیح دادم که از شاخصهای غربی استفاده کنم تا تحقیقم قوی تر باشد. در مورد انتخاب مصاحبه شونده تا جایی مصاحبه انجام میشود که جوابها اشباع شود و تحلیل هم زمان با مصاحبه صورت میگیرد.
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.زمینه های مورد نیاز هستند علامت گذاری شده *
امتیاز شما