اعتماد مشتری کلید موفقیت
جلب اعتماد مشتری کلید موفقیت شماست نیاز مشتری را بشناسید، با محصول یا خدماتی آن نیاز را به سرعت و به گونهای حرفهای برآورده سازید و این کار را بلافاصله به دیگران نیز یاد بدهید. خلاقیت و نوآوری را از یاد نبرید و برای هر کاری که میکنید دلیلی محکم و مشتریپسند داشته باشید. در این مقاله سعی دارم که به برخی پرسشهای مشابه شما پاسخ بگویم. در تهران و حدوداً در انتهای خیابان بهشتی (عباسآباد سابق) فروشگاهی است که در ده سال اخیر پارچهای بر سر در مغازهاش آویخته است: «حراج! به علت تغییر شغل ...» آیا باور میکنید؟ آیا دیگر اعتماد میکنید؟ آیا این راهش است؟
ایجاد اطمینان در مشتریان احتمالی و جلب اعتماد آنان سختترین کار برای کسانی است که کالا یا خدماتی را برای عرضه در بازار دارند. میگویم سختترین کار است بخاطر آنکه پیش از هر اقدامی در خصوص آن، باید بسیار درباره آن فکر کرد و پس از تعیین استراتژی، تکنیکها و تاکتیکهایی را آزمود و نهایتاً با برخورداری از یک ثبات رویه آن استراتژی را به اجرا گذاشت.
جلب اعتماد مشتری راههای مختلفی دارد و با توجه به نوع کالا یا خدماتی که ارائه میکنید، می توانید استراتژیهای مختلفی را به کار برید. اما یک سری از کارها به نوع کالا یا خدماتی که ارائه می دهیم بستگی ندارد و به نوعی جزو اصول ایجاد اطمینان در مشتری و جلب اعتماد او به شمار می آید. در مقاله دیگری - که در همین بخش فارسی سایت آرشیو شده است برخی از آن اصول را برشمردهام و بارها به این نیز اشاره کردهام که بهترین کاسبهای ما آن را به صورتی سنتی آموختهاند و خیلی سریع و حرفهای به فرزندانشان این را آموختهاند و برای همین هم بسیار موفق بودهاند: اینترنت را به آنان بدهید و خواهید دید که ظرف چند هفته تجارت الکترونیک را هم رونق خواهند بخشید.
در این مقاله می خواهیم تنها به یکی از راههای ایجاد اطمینان و جلب اعتماد مشتری بپردازیم:
دلیل قانع کننده و مشتری پسند!
برای هر چیزی که به مشتری میگویید یک دلیل قانعکننده داشته باشید به طوری که مطمئن هستید که او حرف شما را باور می کند. برای اینکه شما پیش از اینکه بخواهید این استراتژی را در پیش بگیرید، لازم است که خیلی خوب درباره آن بیاندیشید و آن را از زوایای مختلف بسنجید و امتحان کنید. خودتان را جای مشتری بگذارید: «آیا خودم این حرف را باور میکنم؟» ببینید که بسادگی میتوانید خودتان را و کلاهتان را قاضی کنید: «آیا من خودم این حرف را باور میکنم؟» با این شیوه، مطمئن باشید که اگر خودتان، حرف خودتان را باور کنید از هر لحاظ، مشتری شما نیز حرف شما را باور میکند و به این ترتیب شما یکی از راههای جلب اعتماد مشتری را آموختهاید. حال اجازه دهید که یک مثالی بیاورم: من فروشگاهی دارم که در آن میخواهم روی همه کالاهای آنالوگ، ۵۰ درصد تخفیف بدهم و برای این کار تا پایان ماه مهلت گذاشتهام، - دلیل این کار کاملاً روشن است، همهی کالاهایی را که ارائه میکنم دارند دیجیتال میشوند و من باید هرچه زودتر و بیشتر جلوی ضرر را بگیرم - اما از طرف دیگر می خواهم روی برخی از انواع دوربینهای دیجیتال هم ۵۰ درصد تخفیف بگذارم! در اینجا مشتری تعجب خواهد کرد و حس کنجکاویاش به او میگوید لابد خراب از آب درآمده میخواهد از شرشان راحت شود یا اینکه از شما بپرسد چرا؟ به چه علت؟ چرا حالا؟ این مارک؟ و ... در اینجاست که شما باید دلیل قانع کننده داشته باشید و اگر حرف و پاسخ بی ربط بدهید مطمئن باشید که اعتماد مشتریتان را برای همیشه از دست دادهاید. اگر بگویید که برای تغییر شغل روی این نوع اجناس دیجیتالی تخفیف می دهید و بعد چنین تغییر شغلی هیچگاه رخ ندهد، چه اتفاقی می افتد؟ اما حالتی را در نظر بگیرید که شما حقیقتاً برای این تخفیف دلیل قانع کننده دارید، شما به مشتری می گویید: «میدانید؟ ما در چند ماه اخیر فروش خوبی نداشتهایم و باید بتوانیم اجاره مکان و حقوق بچهها (کارکنان) را سر ماه و به موقع پرداخت کنیم و ... ببینید که اگر فروشگاه شما پیش فروشگاههای همسایه معروف به عدم پرداخت سر ماه و به موقع حقوق کارکنانش باشد، بار دیگر اعتماد مشتریتان را برای همیشه از دست دادهاید و او دیگر از شما خرید نمی کند.
در ایران متاسفانه و معمولاً بازاریابهای ما و فروشندگان ما یک استراتژی بیشتر یاد نگرفتهاند و به قول خودشان : «همین ما را کفایت می کند و بس است و بیشتر از این هم نمی خواهیم!» - ببینید این غلط است که ما بگوییم میخواهیم «مشتری» به ما اعتماد نکند! این مشتری نشد، که نشد، می رویم سراغ یکی دیگر! فروشندگان ما راه را به خطا میروند وقتی مشتری را دست کم میگیرند دیده اید که اکثراً درست و حسابی جواب مشتری را نمیدهند، یا جوابهای سربالا می دهند، دلایل الکی، بی سر و ته و بی محتوا تحویل مشتری میدهند و به اصطلاح مشتری را سنگ قلاب میکنند. بعد مینشینند توی مغازههایشان و از نبودن مشتری و وضع بد اقتصادی و تورم و دولت و مجلس و غیره شکایت میکنند! و این در حالی است که آنها که رمز و رموز کار را بخوبی میدانند به قول خودمان آرام آرام یکی شان را دو تا می کنند و دو تایشان را چهار تا و حسابی پول در میآورند و پس از مدت کوتاهی میبینید که فروشگاهشان هی بزرگتر و بزرگتر میشود و شعبههای گوناگونی این طرف و آن طرف باز میکنند. در عین حال، عدهای چون خود را در این میدان رقابت شکست خورده میبینند حرف و حدیث را پشت سر اینها آغاز میکنند: «نه بابا فلانی پشتش محکمه به فلان شخصیت و بهمان وزیر و وکیل و ...» از اینجاست که به کار و اهمیت دادن به مشتری به عنوان یکی از عوامل موفقیت در کسب و کار، بازار شایعه و بدگویی و زیرآب زدن و چوب لای چرخ گذاشتنها داغ میشود!
وقتی دلیلی قانع کننده و باورکردنی داشته باشیم، مشتری هم خودش را جای فروشنده میگذارد و این رابطه که به مرور مستحکم شود، اعتماد مشتری جلب میشود و این اعتماد به باور و یقین مبدل میگردد. یک اشتباه میتواند تمام باورها را به شک و بعد بی اعتمادی مبدل کند و فروشندگان ما باید خیلی مراقب این نکته باشند.
جلب اعتماد مشتری روی اینترنت، کاری بس مشکلتر است چرا که ارتباط رو در رو نیست و شما باید از طریق کلمات و جملات و عکسها و صفحات و اطلاعات و پاسخگویی به موقع به نامهها و نیازها و تسهیل سفارش و تحویل فوری و نمایش توصیهنامهها و ارائه ضمانتنامهها این حس را در مشتری یا مشتریهای احتمالی خود بوجود آورید.
آنچه در این مقاله کوتاه آوردم یعنی «ارائه تنها یک دلیل قانع کننده به مشتری به عنوان یکی از کلیدهای موفقیت در جلب اعتماد او» تنها یکی از راههای جلب اعتماد مشتری است، در سمینارهایم راههای بیشتری را به دوستانی که در جلساتم شرکت میکنند ارائه میدهم که موفقیت ایشان را در کسب و کارشان تضمین کرده است.
چگونه با بکار بردن «عبارت های قدرتمند» فروش بیشتری داشته باشیم؟ در دنیای امروز، برای فروش بیشتر، تاثیر بیشتر، جلب توجه و جذب مشتری یا حتی بازدید کننده به یک سایت اینترنتی، استفاده از کلیشه های تبلیغاتی قدیمی راه گشا نیست. باید فکر کرد، تصویر جدیدی خلق کرد و در همه حال خلاقیت داشت.
موفق ترین و قدرتمند ترین شرکت های تولیدی و خدماتی داخل و یا خارج از کشور را که بررسی کنیم متوجه می شویم آنهایی گوی و میدان را از رقبا ربوده اند که «بیشتر فکر کرده اند»، «بیشتر تخیل کرده اند» و شاید در یک کلام «بیشتر به فکر مشتری» بوده اند تا «به فکر پول درآوردن های بیشتر».
نکته جالب دیگر این است که پول دار ترین افراد و شرکت ها در سرتاسر جهان، آنهایی بودند که «آرزوی ها و افکار بزرگی» را دنبال کرده اند. شاید آنها هم در دنبال کردن «رویا ها» و «آرزوهایشان» کمی احساسی تصمیم گرفته اند و از روی «احساس» اولین «گام ها» را برداشته اند.
آنچه مسلم است این است که اکثر ما انسانها، علیرغم آنچه نشان می دهیم، بیشتر از اینکه بخواهیم عقلایی و عاقلانه تصمیم بگیریم، تصمیماتمان بر اساس «احساساتمان» است. داشتن یک «احساس» خوب و عالی، از مشاهده یا تجربه چیزی، ما را بر آن می دارد که بار دیگر به دنبال آن چیزی برویم که برایمان به نحوی شگفت انگیز لذت بخش بوده است. برای همین است که «مارک» زده می شویم و به دنبال همان «مارکها» - یا علامت های تجاری موفقی - می رویم که استفاده از آنها در گذشته احساس لذت خوبی برایمان داشته اند.
افراد موفقی چون «بیل گیتس» رویای موفقی در ذهن داشته اند، تصویر موفقی از آن رویا در ذهن ساخته اند و چنان غرق و واله و شیدای آن رویای زیبا شده اند که زندگی شان را وقف آن «رویا» کرده اند و دیده ایم که در دستیابی به آن و رسیدن به آن چگونه موفق شده اند. «رویا های بزرگ» تصاویر بزرگی در ذهنمان ایجاد می کنند و حس لذت از مشاهده یا لمس آن تصاویر محشر است که ما را برای رسیدن به آنها تشویق و ترغیب می کنند. رویای «بیل گیتس» این بود که در هر خانه ای یک کامپیوتر شخصی (Personal Computer) وجود داشته باشد، او می دانست که نرم افزار ها و برنامه های کامپیوتری قادرند زندگی انسان را متحول سازند بنابر این چه بهتر که کامپیوتر ها - مثل دیگر لوازم خانگی - به خانه ها راه یابند و برای بهتر شدن زندگی مورد استفاده انسانهای قرن حاضر قرار گیرند. «بیل گیتس» به فکر پول درآوردن و یا به عبارتی «ثروتمند شدن» نبود، خودش در جایی گفته بود که «تمام نگرانی من نهارم بود، دلم می خواست کاری کنم که دیگر نگران نهارم نباشم.» اما با رویای بزرگی که در سر داشت، پیش به سوی اهدافی گام برداشت که «انسانهای دیگری هم می توانستند از مزایای آن بهره مند شوند.»
«قدرتمند ترین واژه ها» می توانند «قدرتمند ترین عبارت ها» را بیافرینند. در استراتژی های تولید و نیز بازاریابی، بایستی «قدرتمندترین آمال و آرزوها»، «قدرتمند ترین و موثرترین تصاویر» را خلق کرد و با استفاده از «قدرتمندترین عبارت ها»، «احساسات» مشتریان بالقوه یا بالفعل را هدف قرار داد. «عبارت های قدرتمند» عبارت هایی هستند که می توانند «احساسات مشتری یا مخاطب شما» را تحریک کنند و آنها را به سمت و سوی «اتخاذ تصمیمی احساسی» سوق دهند. با این شیوه می توان «فروش» را بالا برد و «محصول» را در بازار (هر بازاری که مورد توجه و مورد نظر ما است) جا انداخت.
همانطور که گفته شد، اکثر مردم (که به نوعی همه، مشتری محصول یا خدماتی هستند - چرا که به آن محصول و یا خدمات نیازمندند) تصمیم هایی احساسی می گیرند. پیش دوستان و آشنایان، گاهی چنین اظهار می کنند که تصمیم شان بر اساس یک سری مشاهدات، تجارب و یا دلایل کاملاً منطقی و عقلایی بوده است، اما همه می دانیم که درصد بسیار بالایی از «تصمیم»ها، «احساسی» است، خصوصاً تصمیم هایی که در رابطه با «خرید» یا «استفاده از خدماتی» باشد.
می دانم که همه شما دوست دارید با بالا بردن «فروش» - یا حتی ترافیک سایت تان - زندگی خوبی داشته باشید. «یک خانه راحت تر و بزرگ تر، یک اتومبیل شیک تر، می دانم که می خواهید برای همسرتان بهترین هدایا را بگیرید و وقتی که «هدیه» را به او می دهید، می خواهید آن لبخند رضایت را بر روی چهره اش ببینید و تا دیدن آن چهره - سر از پا نمی شناسید و شاید حتی تمام راه را دویده باشید. وقتی که «هدیه» را به دست همسرتان می دهید، شور و شوق عجیبی دارید، در پوست خود نمی گنجید، قلبتان لحظه ای آرام و قرار ندارد، کم مانده است که اشک شوق از چشم هایتان جاری شود، - در همان لحظه - یاد این مقاله می افتید که شما آن را وقتی که سر کار، در دفتر یا شرکت تان بودید خواندید، پیش خود می گویید: «عبارت های قدرتند، حال بایستی برای ایجاد یا حفظ این ارتباط صمیمانه به دنبال عبارتی قدرتمند باشم ...» به همسرتان می گویید: «عزیزم، جداً دوستت دارم!» - اما این جمله کوتاه را «نمی توانید به مشتری هایتان بگویید، چرا که ممکن است باعث مشکل شود. بنابر این عبارت های دیگری به کار می برید، قدرتمند ترین آنها، موثرترین آنها است.
من می توانم تنها ظرف یک ساعت به شما کمک کنم که «قدرتمند ترین عبارت ها» را بسازید، آنگاه موفقیت شما، چه بر روی اینترنت و چه خارج از آن، تضمین شده است. خیلی ساده، خیلی آسان و خیلی کم هزینه. برای «فروش» بیشتر ... «کسب درآمد» بیشتر ... پس از آن یک ساعت وقتی که گذاشته اید و شیوه جدیدی را آموختید، یاد لبخند شیرین همسر یا دوستان می افتید که «هدیه» را به او داده اید. صدای یک موسیقی ملایم و زیبا، در خانه، دفتر کار یا اتومبیل شما، مکان مهم نیست، شما «احساسی لذت بخش» داشته اید.
چگونه یک برنامه بازاریابی بنویسیم؟ شروع فعالیت های تولیدی و سرمایه گذاری همیشه با مطالعات و برنامه ریزی های علمی همراه است. در شرکتهای بزرگ قبل از آغاز به تولید فعالیت های گروه تحقیقات و بازاریابی برای امکان سنجی در مورد مقبولیت کالا و نیاز بازار انجام می شود.
همچنین در صورتی که کالاهایی تولید شده وجود داشته باشند و فروش نمی روند و یا در رقابت با کالاهای مشابه از بازار مناسبی برخوردار نیستند لازم است تا گروه تحقیقات و بازاریابی وارد عمل شود و برنامه ریزی ها و مطالعات لازم را برای دست یابی به اطلاعاتی در مورد موقعیت بازار و کالا انجام دهد. تمامی فعالیت های گروهی و انفرادی برای بازاریابی یک کالا باید حساب شده و در قالب های مشخصی تدوین شود و فعالیت های بدون مطالعه و برنامه ریزی باید حذف گردد. برای این منظور در بازاریابی هر کالا باید برنامه مربوط به آن کالا را با دقت و مطالعه فراوان تهیه کرد و در اختیار مدیران گذاشت تا تصمیم گیری های لازم را روی آن انجام دهند.
● چهارچوب کلی نوشتن یک برنامه بازاریابی از ساختار زیر تبعیت می کند و محتوای آن نیز بر اساس برآوردها و مطالعات انجام شده تغییر خواهد کرد.
خلاصه مدیریتی
جلب توجه و نظر موافق مدیرانی که همیشه دچار کمبود وقت هستند و بنابراین طرح شما را نیز با عجله و نگاه گذرا بررسی می کنند و در نتیجه بیشتر اوقات پیام و منظور اصلی طرح را در نمی یابند. بنابراین لازم است چکیده کاملی از طرح را در یک و حداکثر دو صفحه تهیه کنید و در چند خط پایانی نیز اطلاعات مربوط به مسائل مالی مورد نیاز را متذکر شوید.
همچنین این خلاصه به عنوان یک ابزار ارتباطی برای کارمندان و مشتریان بالقوه شما که نیاز دارند از ذهنیات و اندیشه شما آگاه شوند دارای اهمیت زیادی است.این بخش شامل اطلاعاتی جامع و سطح بالا از برنامه بازاریابی است که در اختیار مدیران قرار می گیرد و آنها را به مطالعه جزییات طرح راغب می نماید.
چالش
در این قسمت ضروری است تا شرح مختصری در مورد محصولاتی که باید بازاریابی شوند ارائه کنید و اهداف مربوط به آن نظیر شرایط و موقعیت های فروش و اهداف راهبردی شرکت از انجام چنین کاری را عنوان کنید.
چالش ها می توانند پاسخگوی سوالاتی باشند که به دنبال علت و تاثیرات مثبت بازاریابی یک کالا بر شرکت است. در این قسمت باید منافع کلی مورد انتظار طرح خود را عنوان کنید.
تحلیل موقعیت
یکی از بخش های مهم و برجسته در یک طرح بازاریابی تحلیل موقعیت است که در جنبه های مختلف باید تهیه و ارائه شود.
الف) تحلیل شرکت
بخشی از طرح شما باید موقعیت شرکت را مورد تحلیل قرار دهد این بخش شامل اطلاعات زیر خواهد بود.
▪ اهداف: اهداف و راهبردهای کلی شرکت برای تعیین راهکارهای بازاریابی بسیار مهم هستند.
▪ تمرکز: معرف بخش تخصصی و تمرکز شرکت بر روی تولید است.
▪ فرهنگ: تبیین کننده چالش های فرهنگی مدیریت شرکت در قبال بازار است
▪ توانایی: مجموعه توانمندی های شرکت از جنبه های مادی و منابع انسانی را معرفی می کند.
▪ ضعف ها: به بررسی نقاط ضعف شرکت در بازار می پردازد
▪ سهم بازار: موقعیت کنونی و پیش بینی موقعیت آینده را ارائه می کند.
ب) تحلیل مشتری
▪ تعداد
▪ انواع
▪ ارزش های محرک
▪ پروسه تصمیم گیری
▪ تمرکز بر مشتری محوری در محصولات خاص
ج) تحلیل رقبا
▪ موقعیت در بازار
▪ توانایی ها
▪ ضعف ها
▪ سهم بازار
د) همکاران
▪ عاملین پخش، نمایندگی ها و بازاریاب ها و....
ر) محیط
▪ شرایط سیاسی و قانونی
▪ شرایط اقتصادی
▪ شرایط اجتماعی و فرهنگی
▪ شرایط فناوری
ز) تحلیلSWOT
SWOT تجزیه و تحلیل سازمانی است و به سازمانها کمک می کند تا بتوانند منابع داخلی خود را در دوره های قدرت و ضعف تجزیه و تحلیل کرده و آنها را در برابر محیط خارجی در دوره های فرصت ها و تهدید ها با هم هماهنگ کنند
▪ جلوه های درونی یک شرکت در تحلیل SWOT شامل توانایی ها و ضعف ها است
▪ جلوه های بیرونی یک شرکت در تحلیلSWOT شامل فرصت ها و تهدیدها است
جداسازی بازار
در این قسمت از کار بر اساس اولویت های مختلف بازار بخش بندی می شود و اطلاعات مربوط به هر یک از این بخش ها در چهارچوب زیر تهیه می شود.
تشریح
درصد فروش
نیاز های بازار
نحوه مصرف
خدمات پشتیبانی مورد نیاز
نحوه دسترسی به آنها
میزان حساسیت به قیمت
راهبردهای بازاریابی تناوبی
این قسمت از کار با تهیه لیستی از پیشنهاد های مختلف قبل از رسیدن به راهبرد نهایی همراه است برای این کار باید اولویت هایی را تعیین کرد.اولویت ها باید شامل تخفیف در قیمت محصولات، نحوه بازآفرینی نام تجاری، موقعیت یابی بوسیله جایزه دادن، محصولات با ارزش و...
راهبردهای گزینش شده بازاریابی
در این قسمت باید به علل گزینش یک راهبرد خاص بپردازید و سپس در مورد شاخص های بازاریابی مختلط که شامل محصول، قیمت، توزیع، ترویج در راهبرد خود اشاره کنید.
محصول: مباحث مربوط به محصول باید در مورد مزایای استفاده از محصول باشد و به تشریح موارد زیر بپردازد
▪ نام تجاری کالا
▪ کیفیت
▪ خط تولید
▪ خدمات پس از فروش
▪ بسته بندی
قیمت:بحث در مورد راهبردهای قیمت شامل متغیر های زیر می شود.
▪ لیست قیمت
▪ تخفیف
▪ شرایط پرداخت و گزینه های معامله
▪ شرایط فروش لیزینگ
توزیع
▪ کانال های مختلف توزیع مثل مستقیم، خرده فروشی، توزیع کننده ها و واسطه ها
▪ کانالهای ایجاد انگیزه مثلا افزایش درصد توزیع کنندگان
▪ بررسی ضوابط فعالیت توزیع کننده ها
▪ امور لجستیک شامل جا به جایی، انبار کردن و پی گیری سفارش
ترویج
▪ تبلیغات شامل هزینه تبلیغات و رسانه انتخابی
▪ روابط عمومی
▪ برنامه های تبلیغاتی
▪ بودجه مورد نیاز با احتساب کلیه هزینه های احتمالی
▪ نتایج برنامه ریزی شده از طرح های تبلیغاتی
برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت
در این قسمت بر اساس قسمت های بالا برای پیاده سازی طرح برنامه ریزی و زمان بندی لازم انجام می شود و زمان دست یابی به هر یک از اهداف تعیین شده ذکر می گردد.
نتیجه گیری
▪ خلاصه ای از مطالب تهیه شده در قسمت های بالا که بیان کننده نتایج طرح باشد.
▪ ضمیمه ها
▪ پرزنت ها
▪ آمارها و تخمین هایی از بازار، جداول، سود و...
برنامه بازاریابی (مارکتینگ) استراتژی مدونی برای فروش محصولات و خدمات است. این برنامه بازتاب عملیات مورد نیاز یک سازمان برای غلبه بر رقبا با استفاده از استراتژی ها و برنامه هایی جهت افزایش سهم بازار و جذب بیشتر مشتریان است. برنامه بازاریابی (مارکتینگ) موثر، متکی بر اطلاعات جمع آوری شده دقیقی از بازار، مشتریان و رقبا است که شانس غلبه سازمان را بر رقبای موجود و بالقوه آن افزایش می دهد. همچنین این امکان را فراهم می سازد تا سازمان بتواند به موقع تغییرات روند بازار و سلیقه مصرف کنندگان را شناسایی کرده و اقدامات لازم را جهت حفظ و افزایش مشتریان خود انجام دهد.
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.زمینه های مورد نیاز هستند علامت گذاری شده *
امتیاز شما