رقابت
می گویند دو مدیر IT یک روز با هم به شکار رفته بودند که ناگهان از دور یک ببری به آنها حمله ور شد و آنها را غافلگیر کرد. آنها پا به فرار گذاشتند. ناگهان یکی از آنها بر روی زمین نشست و شروع به گشتن در کوله پشتی خود کرد. نفر دوم از او سئوال کرد که این چه چیز مهمی است که تو آلان به دنبالش می گردی. نفر اول گفت: بدنبال کفشهای ورزشی ام می گردم. نفر دوم گفت: کفشهای ورزشی آلان به چه دردت می خورد؟ تو فکر میکنی که با پوشیدن کفشهای ورزشی می توانی از ببر جلو بزنی و از دست او فرار کنی؟ نفر اول گفت: من نمی خواهم از ببر جلو بزنم، بلکه میخواهم حتی برای یک قدم هم که شده از تو جلو بیفتم. در این صورت ببر قطعاً با تو مشغول شده و من فرصت فرار کردن را پیدا می کنم.
رقابت تا این اندازه شدید شده است. مهم نیست که چه کسی هستم و یا چه هستم. اگر جنرال داینامیک هم باشم و با آن همه عظمت و قدرت، و با هزاران سایت کامپیوتری، و یا اگر یک شرکتی باشم در وسط آفریقا و با یک وب سایت و چند صفحه موجود در آن، بیشتر از چهار ثانیه فرصت ندارم که خودم را به دنیا معرفی کنم (در هر چهار ثانیه برای هر یک از کسب و کارها موجود در کره خاکی، یک رقیب تازه در دنیای اینترنت بوجود می آید). بیشتر از چهار ساعت فرصت ندارم که اگر کسی به سایتم ایمیل فرستاد، جواب آنرا بدهم. اگر به آن جواب ندادید، یعنی دیگر وجود ندارید زیرا مشتری به سرعت به سراغ رقیب تان خواهد رفت. در این زمان تحصیلات و مدارک به آن اندازه که تصور ماست، مهم نیست. زیرا بجای اینکه بر روی کارت هویتی شما میزان تحصیلات را نوشته باشند، تخصص داشتن و در دسترس بودن یا نبودن شما را قید کرده اند(Connect Or Disconnect). و مسئله مهم هم همین است (بودن یا نبودن).
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.زمینه های مورد نیاز هستند علامت گذاری شده *
امتیاز شما