جرج رویس، آموزگار کلاس پنجم من بود. یک روز ناگهان سر کلاس فریاد کشید:"ساکت". بعد پای تخته سیاه رفت و با خط درشت نوشت، " نتوانستن"، بعد رو به کلاس کرد و گفت:" حالا چکار کنم؟" همه می دانستیم که منظورش چیست، بنابراین همه با هم گفتیم:" نون نتوانستن را بشکن". او هم با وقار به سمت تخته پاک کن رفت و لغت را به " توانستن " مبدل کرد و همانطور که دستش به گچ آغشته بود گفت: بگذارید درسی به شما بدهم، حتماً می توانید، اگر فکر کنید که می توانید.
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.زمینه های مورد نیاز هستند علامت گذاری شده *
امتیاز شما