مقدمه:
هدف و ارتباط مدیریت در یک نهاد تحقیقاتی و اجرایی چیست ؟ اصولاً ساختار سازمانی موجود و وظایف محوله در کنار امکانات به چه میزان قابلیتهای مدیریت مبنی بر دانش را بروز میدهد و چقدر در سازمان کاری مذکور مدیر نقش آفرین و مؤثر است ؟ آیا با وجود مدیران فعلی و ساختار و امکان موجود در بخش تحقیقات و اجرای کشور میتوان انتظار آغاز جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم را داشت ؟ چقدر سیستم فوق (مجموعه رهبری و سازمان کاری مدیریت تولید علم) در انقلاب علمی کشور که شاید بتوان از آن به عنوان انقلاب چهارم یاد کرد ، مؤثر و موفق خواهد بود ؟ انقلابی که بی شک دور از انتظار نیست و با روند فعلی توسعه کشور و مراودات جهانی از ابعاد مختلف اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، علمی ، نظامی و … شاید بروز آن را اجتناب ناپذیر کرده باشد . بی شک پاسخ به سئوالات فوق مستلزم بحث بسیار عمیق و دقیقی میباشد . چرا که مدیریت در تولید علم و رشد دانش کشور بدون توجه به ساختار و سازمان کاری فعلی پژوهش و تحقیقات در کشور و مدیریت بخش اجرایی امری بیهوده است چرا که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند . بهرحال منظور از مدیریت تولید علم مجموعه ای از مدیریت ایجاد دانش و مدیریت استفاده از دانش است .
مدیریت فعلی تولید علم
در حال حاضر پژوهش و تحقیقات در کشور ایران از لحاظ ساختاری بدین گونه تعریف شده که بخشی از تحقیقات در دانشگاهها و مراکز علمی – تحقیقاتی و حوزه علمیه و بخشی در درون وزارتخانه ، سازمانها و مراکز صنعتی و اجرایی جای گرفته است ، اگر چه محققین هر دو بخش معمولاً در هر دو بخش فوق باید حضور داشته باشند اما در شرایط فعلی عمدتاً متخصصین بخش صنعت و اجرا با دانشگاه ارتباط دارند در حالی که بخش عمده ای محققین بخش دانشگاه ارتباط چندانی با بخش صنعت و اجرا ندارند . بودجه و امکانات تحقیقات نیز در کشور بین دو بخش فوق تقسیم شده اما بخش اعظم بودجه تحقیقاتی در خارج از دانشگاهها وجود دارد بطوریکه تنها 3 درصد از کل بودجه تحقیقاتی کشور در دست وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری است .
بدین ترتیب حداقل از بعد اعتبارات پژوهش مشخص میشود که پشتوانه محکمیدر دست دانشگاهها وجود ندارد . البته بررسی نحوه انتخاب مدیران بخش تحقیقات و الگوهای انتصاب آنها نیز خود جای بحث بسیار عمیق دارد .
اما نکته مهم در خصوص مطالب فوق چنین به نظر میرسد که متولی امر پژوهش در کشور به عنوان رهبری اصلی بخش تحقیقات تحت شرایط فوق نمیتواند تنها وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری باشد و ساختار کنونی نیز مدیریت تولید علم را از دست این وزارت خانه خارج کرده و باعث ایجاد مدیریتی پراکنده و بدون نظام در این بخش شده است .
چالشهای مدیریت تولید علم
مدیریت تولید علم ، مدیریت بر چه بخش و سازمانی است ؟ افرادی که در این مجموعه متوقع حسن مدیریت هستند ، چه کسانی میباشند؟ برنامه ریزی ، سیاستها و الویتها ، چگونگی اجرای وظایف ، کنترل و ارزیابی فعالیتها در سازمان کاری مدیریت تولید علم چگونه تدوین میشود؟
بی شک موارد فوق جزء چالشهای اساسی در مدیریت تولید علم کشور است . چرا که از دیدگاه سازمانی در شرایط فعلی سازمان کاری تحقیقات در کشور در هر دو بخش دانشگاه ، حوزه و بخش صنعت یا اجرایی گرفتار معضلات خاصی است . از همه مهمتر اینکه در بخش دانشگاه با وجود مشکلات موجود در بخش آموزش صرفاً بدون نیاز سنجی از شرایط فعلی کشور صورت میگیرد . وقتی با بخشهای هم ارز خود مانند حوزه هنوز ارتباط علمی مناسبی وجود ندارد و در بخش صنعت و اجرا سازمان پژوهش در درون و یا کنار زنجیره ای از زیر بخشهای اجرایی – صنعتی قرار دارد که حرکت تحقیقات را کند میکند .
در هر دو بخش ملاک واقعاً علمی و معتبری بر انتخاب مدیران پژوهشی وجود ندارد . قوانین و مقررات حاکم معمولاً دست و پای مدیر تحقیقاتی را میبندد و وی را دچار روز مرگی های خاص خود میسازد . در هیچکدام از بخشهای تحقیقاتی فرهنگ دانش رقابتی وجود ندارد و از رهبری مدرن تحقیقات در شرایط فعلی خبری نیست . تغییرات سازمانها بسیار ناهمگون است یا در مواردی آنقدر کند و سطحی است که اثر بخشی خود را از دست میدهد یا چنان سریع و ناگهانی که فرصت پذیرش و هضم آن وجود ندارد . مدیریت در هر دو بخش شدیداً متأثر از تغییرات سیاسی مجموعه های بالای آنها میباشد .
مدیریت تولید علم در شرایط کنونی به عنوان یک استراتژی تجاری و یکی از ارکانهای اساسی امنیت ملی محسوب میشود که با داشتن هنر انسجام بخشیدن به تلاشهای افراد متمایز ، باهوش و خلاق و مبتنی بر دانایی فرصت تبدیل ایده ها را به تولید و کاربرد مهیا میسازد در حالی که هیچگونه ملاک مناسبی و معیار ارزیابی مفید بودن دانش و علم تولید شده برای مدیر بخش تحقیق وجود ندارد و اگر هم هست یک ملاک بخشی است و یا سلیقه ای .
از بعد فرهنگ سازی در سطوح مختلف جامعه به دلیل نبود یک متولی اساسی در بخش تحقیقات ، موضوع تولید علم تقریباً بصورت خاص در کشور پیگیری میشود و تنها دست اندر کاران بخش پژوهش گاه و بیگاه در مناسبتهای خاص و آن هم برای مدتی کوتاه و گذرا به اهمیت تحقیقات میپردازند .
عمدتاً مدیران اجرایی نیز فارغ از تحولات علمی جهان وقتی شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و بدون اقبال به بخش تحقیقات ، تصمیمات خود را در برنامه های حاکم بر کشور اعمال میکنند و به قول معروف دائم خود را تکرار میکنند ، بهرحال طبق نمودار ارائه شده چالشهای مدیریت تولید علم را میتوان به پنج بخش تقسیم کرد و شاید عمدتاً مشکل در این باشد که متولی تولید علم در کشور نامشخص است .
چالشهای مدیریت تولید علم
نقش آفرینی مهارتهای مدیریتی مدیر سازمان کاری روند کاری ابعاد آموزش ابعاد فرهنگی
سنت گرایی فقدان متولی اصلی دیوان سالاری بنیانهای آموزشی نامناسب عدم بستر سازی و فضا سازی
ملاک عزل و نصب کمبود امکانات و تسهیلات سیاستها و برنامه های نامناسب عدم توجه به جوانان تکرار و سرقتهای علمی
ویژگیهای مدیریت فقدان بانک اطلاعاتی تقلب در قوانین و مقررات پایان نامه ها عدم امنیت علمی
قدرت رهبری فقدان ارتباطات نقص در ملاکهای سنجش بی هدفی ترجمه اثر بخشی تولید علم
زمان فقدان تکنولوژی ضعف نظارت و ارزیابی تقلید گرایی فرار مغزها
ساختار اجرایی نامناسب طرحهای تحقیقاتی مشکل زبانهای بیگانه تبلیغات و ترویج
بی ثباتی کاربرد تولیدات علم خودسانسوری
کمبود نیروی انسانی ماهر هسته ها و گروههای علمی انفعال نخبگان
چه باید کرد ؟
در فرآیند تولید علم ، ایده در یک بستر مناسب علمی و یک روش تحقیق مناسب ، با وجود فرضیه ها به نظریه یا یک محصول علمی تبدیل میشود و پس از معرفی در جایی مناسب خود استفاده میشود . بنابراین نقش مدیریت در تمام مسیر این فرآیند کاملاً مؤثر است . مدیریت تولید علم فرایند ایجاد ، تأیید ، اعتبار بخشی ، توزیع و کاربرد دانش است . در این حالت هیچ وقت یک محصول علمی بدون کاربرد و ارجاع باقی نمیماند و تحت این شرایط اگر بدون کاربرد و ارجاع بماند منسوخ خواهد شد . رهبری مدرن تولید علم با ایجاد ساختار مناسب ، وظیفه بندی خود را تعریف میکند و با فراهم آوردن تمام امکانات از آغاز و معرفی یک ایده تا کاربرد آن نقش خود را ایفا میکند .
سیستم ساختار سازی مدیریتی سنتی با قدمتی بیش از سی سال بر کل نهادهای کشور سایه افکنده و حوزه تولید تحقیقات و علم نیز از این قاعده مستثنی نیست این در حالی است که بند نه برنامه چهارم توسعه ایران بر سازماندهی و بسیج امکانات و ظرفیتهای کشور در جهت افزایش سهم کشور در تولید علم جهان با تقویت نهضت نرم افزاری و ترویج پژوهش تأکید شده است . بدیهی است برای نیل به چنین هدف مهمی میبایست با پرهیز از دام تمرکزگرایی ، متولی پژوهش و تحقیقات کشور به صورت یک سازمان کاری منسجم و شامل مجموعه ای از نهادهای تحقیقاتی دولتی و خصوصی کشور در کنار هم گرد آمده و بازوهای اجرایی خود را در مناطق و استانها بگستراند .
از سوی دیگر سازمان تحقیقاتی به دلیل ماهیت پژوهشی با افراد خاصی از پژوهشگران سر و کار دارد با وجود ویژگیهای خاص از نظام مورد گرایی ، عدم توجه و دخالت در امور علمی بطور کل بیزارند . بدین ترتیب وجود مکانیزمهای مناسب برای هدایت فعالیتهای علمی پژوهشگران ، وجود تضمین های لازم و حمایت از ایده ها میبایست در سازمان کاری تحقیقات در نظر گرفته شود .
بهرحال ساختار سازی میبایست در ارتباط با محیط و شرایط کل کشور صورت گیرد ، ساختاری که نسبت به محیط مناسبت داشته باشد .
همانطور که بیان شد در فرآیند تولید علم نقش مدیر ، کشف ایده ها ، امکان بروز آنها ، تأیید و اعتبار بخش ، اجرا ، توزیع و کاربرد دانش است . انعطاف پذیری در این فرآیند شرط اساسی موفقیت است . امکان تغییر وظایف یا بسط و توسعه آنها با توجه به شرایط موجود به فرض محال اگر در هیچ سازمان کاری دیده نشود اما در امر پژوهش یک اصل غیر قابل انکار است . بهرحال تبیین وظایف یک نهاد تحقیقاتی میبایست در چارچوب اهداف سازمانی آن تعریف شود و از همه مهمتر در مدیریت تولید علم این برنامه ریزی باید مبتنی بر برنامه ها و چشم اندازهای ملی کشور صورت گیرد . ساختار تولید علم ضمن اینکه ساختاری یادگیرنده و ارگانیک میباشد بلکه دارای کنش خلاق نیز میباشد و دائماً خود را با هدف نهایی میسنجد.
در بخش مدیریت تولید علم بین نهاد تولید کننده علم و بخش مصرف کننده میبایست همراهی و هارمونیک های کاملاً منطقی وجود داشته باشد . شناخت ویژگیهای هر بخش از سوی بخش دیگر و کمک به مجموعه رابطین در الویت وظایف است . بخش تولید کننده مدام میبایست نیاز سنجی بخش مصرف را به عهده داشته باشد و بخش مصرف نیز تسهیلات لازم را در اختیار قرار دهد .
ـ رهبری نوین
انفجار سه پدیده فن آوری اطلاعات ، اینترنت و جهانی شدن سایه خود را بر مدیریت تولید علم گسترانیده است و در لوای این فرصتها میتوان مدیریتی شگرف و هوشمند را بر عرصه تولید علم بنا نهاد .
مدیریت نوین تولید علم نسبت به نوسانات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی حساسیت نشان میدهد و هر گونه تحولی را چه از نوع مناسبت و چه بحران ، تبدیل به فرصت میکند .
در رهبری مدرن تولید علم ، شاخصهای ارزیابی بهره وری توسعه و تحقیق باید مدنظر قرار گیرد تا تولید علم هم مورد سنجش بهره وری قرار گیرد . به عبارت بهتر باید شاخصهای ارزیابی موفقیت های علمی در عرصه های مختلف مشخص گردد .
تعیین الویتهای محلی از طریق نیاز سنجی های دقیق همگام با برنامه های کلان کشور ، ضمن ایجاد تنوع در موضوعات تحقیقاتی به بومی شدن محصولات علمی و همچنین کاربرد آسانتر آن بصورت محلی کمک میکند . بدیهی است تولید محصولات علمی منطبق بر نیازهای بومی ، نیاز به روشهای خاص خود دارد که منبعث از شرایط محیطی منطقه است در آن صورت تحقیقات قابلیت رقابت در حوزه نظر و کارآموزی در حوزه عمل را خواهد داشت .
فرآیند تبدیل ایده آل به محصول در مدیریت تولید علم دیدگاه اقتصادی اینگونه مدیریت است زیرا همانگونه که باید برای تولید ، برنامه ریزی کرد باید برای توزیع هم برنامه ریزی کرد . امروزه مدیریت تولید علم از دیدگاه اقتصادی شکاف جذب فناوری را به حداقل رسانده است .
نهایت آنکه شاخصهای عملکرد مدیریت تولید علم ابزار کارآمدی است که از طریق آن میتوان میزان دستیابی به اهداف برنامه در مدیریت تولید علم را تعیین کرد .
ـ جایگاه تکنولوژی
تکنولوژی سرعت تولید علم را افزایش میدهد و آن را در چرخه اقتصاد سریعتر وارد میکند ، هر چقدر تولیدات علمی بیشتر باشد در اقتصاد جامعه اثربخش تر خواهد بود . اقتصاد قوی باعث تولید انبوه و اشباع بازار میشود ، بازار وقتی اشباع شود آنگاه رقابت معنی پیدا میکند . در رقابت اقتصادی ، علم ارزش و جایگاه خود را بیشتر مستحکم میکند . در جهان اطلاعاتی امروز نقش فن آوری در جهت نوآوری موضوعی اجتناب ناپذیر است .
هر چند که ملتها مسیر خود را بر پایه منابع و فرهنگ خود ترسیم میکنند ، اما هم اکنون نخبگان علمی ملل متوجه شده اند که میبایست تکنولوژی معینی را کسب کرد ، خود را با آن وفق دهند و آنرا اجرا نموده و از تقلید به نوآوری روی آورند . چرا که خرید تکنولوژیهای حساس و پیشرفته هر روز مشکلتر میشود ، در این میان تشخیص تکنولوژی استراتژیک و عمومی که قابل سرمایه گذاری محلی است و تعیین دور نمای کلی و نتایج تحقیقات که قابل ثبت سریع اختراعات ، نمونه سازی ورود بسیار باشند قابل توجه و بسیار حائز اهمیت است .
مراحل توسعه شامل فروپاشی جامعه کهنه ، انقلاب توسعه ، مدرنیزاسیون سرمایه تولیدی ، بین المللی شدن ، اقتصادی و رقابتی شدن و در نهایت تولید انبوه میباشد ، اگر چه عده زیادی معتقدند هنوز کشور ما در مرحله دوم قرار دارد اما میبایست مرحله سوم یعنی انقلاب تکنولوژی را آغاز کند و با تشویق به فراگیر شدن فرهنگ شبکه سازی ، به اشتراک گذاشتن اطلاعات را برای تولید علم و فناوری فراهم سازد ، زیرا همانقدر که استراتژی تشویق نوآوری اهمیت دارد ، ترغیب به انتشار علوم کسب شده و تقویت روح رقابت نیز مهم است .
در عصر تکنولوژی و فناوری ، عملکرد دانشگاهها و حوزه و همچنین بخش صنعت و اجرا باید تغییر کند . کار مراکز علمی دیگر تنها تدریس نیست . ساختار اینگونه نهادها باید به نحوی سازماندهی شود که بتواند پاسخگوی یک نقش فعال در زمینه های پیچیده تر در حوضه اقتصاد ، حل بحرانها ، انجام مجموعه ای از خدمات مشاوره ای و تحقیقات پایه و تخصصی ، آموزشهای تخصصی حضوری و مجازی و در نهایت ایجاد دانشگاههای کارآفرین باشد و از سوی دیگر بخش صنعت و اجرا باید به سوی نهادهای در حال آموزش گام بردارد . در این میان پارکهای علم و فن آوری ، یک توسعه علمی کاربردی را در یک محیط فیزیکی با کیفیت بالا ایجاد میکند.
ـ فرهنگ تولید علم
وقتی که هجمه فرهنگی از خارج وارد کشور میشود و فضای فرهنگی کشور را تحت تأثیر قرار میدهد . یا از بعد نظامی وارد یک کشور میشوند و آنرا تسخیر میکنند و از امکانات آن استفاده میکنند ، تنها دلیل آن دخالت بیگانگان نیست بلکه نشان دهنده ضعف آن کشور در آن بعد میباشد . هجوم ترجمه و تقلیدهای علمی و حتی در ساده ترین شکل آن رواج اصطلاحات تخصصی بیگانه بیانگر ضعف علمی کشورهای میزبان است امروزه اطلاعات مثل باد و ابر به همه جا پر میکشد و هیچکس نمیتواند از ورود آن به فضاهای فرهنگی محیط خود جلوگیری کند. باران در همه جا میبارد اگر آنرا در پشت سدها مهار کنیم میتوان از آن استفاده کرد وگرنه سیلهای ویرانگر مختلف از ابعاد اجتماعی ، سیاسی و علمی ، همه داشته های ما را از بین خواهد برد .
علم به معنای شاخص خود و با مرجعیت دانش غربی ، وارد جامعه شرقی ایران شده است ، برای این ورود باید زیر ساختهای خود را نیز منتقل میکرد که در این شرایط ، پیکره و کل نظام ایران و ایرانی دچار تنش خواهد شد .
واقعیت این است که هویت فرهنگی علم در جامعه امروز مهم است . میبایست برای علم از دیدگاه علم ایرانی شاخصهای مناسب تعریف کرد . البته میتوان علوم غربی را ترجمه و استفاده کرد اما بهرحال یکی از شاخصهای تولید علم ، بومی بودن آن است . نسبت علم با حلقه های دیگر معرفتی همانند فرهنگ و بومی شدن مسئله مهم جامعه فرهنگی ماست .
در فرهنگ تولید علم اگر چه تقلیدتر ترجمه یا تکرار در بسیاری از مضامین مورد نکوهش قرار گرفته و نقل علوم و ترجمه را تولید علم به حساب نمیآورد اما در صورت هدفمندی میتواند با ارزش باشد . در مدیریت فرهنگی تولید علم برای تقلید ، ترجمه و تکرار باید الویت تعیین شود تا با هدفمندی بتوان در ارجاعات خود به دیگر محصولات علمیاستفاده کرد .
نقش مدیریت فرهنگی تولید علم در صیانت از تولید علمی و به بیان دیگر و موضوع مالکیت بسیار حائز اهمیت است . وضع قوانین مشخص و مجازاتهای لازم در امر سرقتهای علمی هم از رواج مظلوم کشی نخبگان جلوگیری میکند هم از تقلیدها و تکرارهای بی ارزش میکاهد .
ارتقاء فرهنگ تولید علم منوط به حفظ ارزشهای علمی ، نخبه محوری با ایجاد جاذبه های لازم در محیط تحقیق و مدیریت دانایی است . در این خصوص میبایست مصونیتهای علمی جایگاه خود را در آزاد اندیشی علمی پیدا کند تا نخبگان با سرخوردگی به دامان غرب پناه نبرند و با حفظ اصول ، اخلاق و منطق علمی ، در عرصه توفان مغزی هیچ حصر و بندی وجود نداشته است .
نتیجه گیری
جنبش نرم افزاری میتواند زمینه ساز تولید فلسفه ای مدیر برای توسعه کشور ایران باشد . تفوق در علم ، به عنوان یک استراتژی اساسی ایفای نقش رهبری در جهان امروز است . به عبارت بهتر امنیت ملی کشورها و ملل بر پایه برتری تکنولوژی است که زاییده تولید علم و نوآوری میباشد . در این شرایط است که با ارزیابی و فهم دنیای امروزی ، بهبود وضع زندگی شهروندان ایرانی را با حفظ فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی در پیش رو خواهیم داشت .
مدیریت تولید علم به عنوان مرجع بالاتر مدیریت تحقیقات و مدیریت دانش ، علم را به عنوان یک منبع بی پایان و سرمایه گذاری بسیار با ارزش در جهت منافع ملی بکار میبرد .
مدیریت تولید علم با دانستن این نکته که علم ذاتاً بدون مرز بوده و تمایل به جهانی شدن دارد ، باید رهبری بر همه مرزهای دانش را سر لوحه کار خود قرار دهد . اولین عرصه بسیار مهم جامعه در تمام سطوح عمودی آن است و میبایست وزن ، امتیاز و ارزش مقوله دانش محوری از سطح فرد آغاز ، در خانواده باور و در جامعه نهادینه و متبلور شود .
طبیعی است که در این فرآیند با ایجاد ساختار مناسب در قالب چشم انداز بیست ساله کشور و با استفاده از تکنولوژیهای نو و استعانت از فرهنگ ملی و اسلامی کشور میباست در مسیر نهضت علمی قدم نهاد .
تحت لوای مدیریت تولید علم ، کیفیت و سطح علمی تصمیم گیریهای کشور ارتقاء مییابد ، اقتصاد تک محصولی ، متنوع میشود ، جامعه دانایی بر پایه مدنیت اسلامی– ایرانی بنا نهاده میشود و اندیشه جهانی شدن ایران با حفظ فرهنگ و ارزشهای ملی مسیر مییابد .
منابع و مواخذ:
1- احمدی فصیح “مدیریت دانش از دیدگاه استراتیژی تجاری” فصلنامه اطلاع رسانی ، دوره 18 ، شماره 3 و 4 ، 1381 .
2- امینی “ساختار تولید و توسعه علوم دینی” مجله دین پژوهان ، دوره 3 ، شماره 2 ، 1382 .
3- ایرانشاهی ، م “مدیریت دانش در سازمانها : بررسی تأثیر متقابل فناوری ، فنون و انسان” ترجمة نوشته گانب . دی . بات ، فصلنامه اطلاع رسانی ، دوره 18 ، شماره 1 و 2 ، 1381 .
4- عبدالکریمی ، م “مدیریت دانش ، فن آوری و خلاقیت و نقش آنها در بهبود کارایی و اثر بخشی آنها” ، مرکز اطلاعات صنعتی و معدنی ایران ، 1382 .
5- علیدوستی “اداره سازمانهای پژوهش” مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران ، 1378 .
یک نظر اضافه کنید
شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد.زمینه های مورد نیاز هستند علامت گذاری شده *
امتیاز شما